نقاش نیستم ولی..
دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ
نقاش نیستم من ولی، ناز نگاهت می کِشم
عکس تو را بر لوح دل، برجسته پنهان می کِشم
در این اثر من تو را، چون آسمان آبی وصاف
جای آن شمس و قمر، برق نگاهت می کِشم
رنگ چشمان سیاهت، را به رنگ عاشقی
روی زیبایت سفید، هم شکل پاکان می کِشم
می رسد نوبت به پیشانی، چه کار مشکلی
بخت و اقبالت بلند، چون قله ها، آن می کِشم
ابروانت را کمانی، تیز و بران همچو تیغ
قد و قامت همچو سرو، به چه غزلخوان می کِشم
مهربانیت چو طوفان، چون گرفت آرامشم
عشق تو ای نازنین، غران غران می کِشم
هرچه خوبی هست ،در دنیا زمین تا آسمان
هر چه بادا باد این بار، من تو را آن می کِشم
جواد الماسی
۹۵/۰۷/۰۵