گنه کارترین عاشق

گنه کارترین عاشق

------------------------------------------------
اشعار و نوشته های بی نام، دلسروده های حقیر می باشد،
شاید شعر نباشد، لیک، تراشه های روح و اشکِ رگ های بریده ایست که خون دارد، حس دارد، لمس می کند، صداقت دارد،
و ... عشق دارد.
------------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

شام بی سحر

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ

 

 

چه رفته است که امشب سحر نمی آید
شب فراق به پایان مگر نمی آید؟

شدم به یاد تو خاموش آن چنان که دگر
فغان هم از دل سنگم به در نمی آید

تو را مگر به تو نسبت کنم به جلوه ی ناز
که در تصور از این خوب تر نمی آید

جمال یوسف گل چشم تیره روشن کرد
ولی ز گم شده ی من خبر نمی آید

به سر رسید مرا دور زندگانی و باز
بلای محنت هجران به سر نمی آید

منال بلبل مسکین به دام غم زین بیش
که ناله در دل گل کارگر نمی آید

ز باده فصل گلم توبه می دهد زاهد
ولی ز دست من این کار بر نمی آید

شدم به یاد تو خاموش آن چنان که دگر
فغان هم از دل سنگم به در نمی آید

دو روز نوبت صحبت عزیز دار رهی
که هر که رفت از این ره دگر نمی آید

محمد حسن معیری (رهی)

   

 

 


  
موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۲۷
الف - بهزادپور

نظرات  (۲۲)

منم خطاطی ُ خط ریز ♥:)
البته نه مث شماحرفه ای
دستُ پاشکسته از پدرمان یادگرفتیم:)
۰۳ آذر ۹۵ ، ۰۹:۵۵ من الله التوفیق
خطت خیلی قشنگه.
شعر هم که عالی
زیبا ..
۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۰ عارفه هستم
ااا خطاطی کار می کنید من خیلی دوست داشتم یاد بگیرم فقط و فقط چون از صدا قلم مور مورم می شود سراغش نرفتم
خطاط ها همیشه تو نظرم منحصر به فرد بودن...جدا از تمامی هنرها...
چقد من ب این خط خوب شما غبطه میخورم :/
^_^
انتخاب زیبایی بود
ممنون
زیباست...
۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۰۶ خانوم بلوط
عالی بود :)
۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۱ خنـــــــــღــــــــــده ڪدہ ツ
:)
چند روز پیش سالروز در گذشت رهی معیری بود.
خدا رحمتشون کنه.
شعر خیلی زیبا بود:)
ممنونم
یاعلی
۲۷ آبان ۹۵ ، ۲۳:۰۳ نفس نقره ای
به و به و به! بلای محنتِ هجران به سر نمی آید..
۲۷ آبان ۹۵ ، ۲۲:۲۸ محمدرضا سلمانیان‌نژاد
شما نظرات رو تایید نمی‌کنید؟
لذت بردم .. عالیییییییییییییی بود 

آهنگش بی نظیر بود :)
به به

مثل همیشه قشنگ و دانشین
خیلی ممنون 😃
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۶ محمدرضا سلمانیان‌نژاد
ممنونم بابت این شعر
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۸:۱۶ 👒فیـــــروزه بانـــــو👒 :)
اصلا فقط رهی معیری😊😊👍👍👍
ابرِ مستی تیره گون شد، باز بی حد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت؛ باید گریه کرد
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۵:۵۲ پرتقالِ دیوانه
که هر که رفت از این ره دگر نمی آید

ما گر زه دری پای کشیدیم کشیدیم

که این مرغ وحشی ز بامی که برخواست مشکل نشیند

چقدر بیت داریم با این مضمون :))

دوست دارم مفهومشو
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۲:۲۰ منتظر اتفاقات خوب
- هرگز دو لفظ را مترادف گمان مکن
جایی که عشق نیست، "جدایی"، "فراق" نیست
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۲:۱۴ محمدرضا سلمانیان‌نژاد
شعر قشنگی بود
ممنونم که برامون شعر میذاری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">