جانِ جان اَفزای من
پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۰۰ ب.ظ
بریز بر قدمم اشک سینه سوزت را ؛ بپاش روی من آواز سرمه دوزت را
که از کنار تو با آرزوی دیدارت ؛ شکسته میروم امشب خدا نگهدارت (محمدرضا حسینیمود).
در دفترم نامِ تو را، ای خوش غزل آوازِ من
هر دم بَرم از جان و دل، ای محرم و همرازِ من
با من بگو از حالِ خود، آهنگ احوالاتِ خود
مستم به سازت ای صنم،ای خوش قلم همسازِ من
گشتم اسیر در دامِ تو، ای صولتت همچو بهار
من در دلت سربازِ تو، تو در دلم بهنازِ من
در این سرای بی کسی، چون ماهِ شبهای تَرم
بر من بتاب، بر غُربتم، ای گلرُخِ طنازِ من
ای جانِ جان افزای من، بر جان و دل غمخوار من
ای قاصدِ فصلِ بهار، در زندگی آغازِ من
گویم همی از رازِ دل، جان در تنم فدای تو
هرگز نخواهم جز تو را، ای در دلم نیاز من
# سربازی_نوشت_3
۹۶/۰۵/۱۲