چای تلخ من امروز شکر می خواهد
سینه ی تنگ من از عشق خبر می خواهد
...
بعد یک عمر دویدن شده ام مانندِ
باغبانی که از دانه ثمر می خواهد
...
حال من حال کسی شد که در ویرانی
بعد هر زلزله یک ذره اثر می خواهد
...
منم آن کُنده ی بی حاصل یک جنگل سبز
که فقط ضربه ی سنگین تبر می خواهد
...
تو بسوزان دل من را به حریقِ آهی
چه کنم قلب من امروز شرر می خواهد
امین قنبری