گنه کارترین عاشق

گنه کارترین عاشق

------------------------------------------------
اشعار و نوشته های بی نام، دلسروده های حقیر می باشد،
شاید شعر نباشد، لیک، تراشه های روح و اشکِ رگ های بریده ایست که خون دارد، حس دارد، لمس می کند، صداقت دارد،
و ... عشق دارد.
------------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب


درد اگر به دل دهی، دل که اِبا نمی‌کند

درد اگر ز دل رود، غم که رها نمی‌کند


غصّه به دل، تو می‌دهی، ای مه باوفای من

غصّه اگر ز دل رود، دل که صفا نمی‌کند


ای بت دلنواز من، محرم رمز و راز من

زهر به کام دل شده، عشق شفا نمی‌کند


این دل پر امید من، گشته همه فدای تو

در حرم خلوص عشق، دل که ریا نمی‌کند


صبر و قرار برده‌ای، از دل بی‌قرار من

وعده به دل مده صنم، وعده دوا نمی‌کند


با همه با وفایی‌ات، می‌زنی‌ام به تیر غم

باز یقین من شده، بت که وفا نمی‌کند


این همه ظلم می‌کند، دیده و هم شنیده‌ام

دیده اگر خطا کند، دل که خطا نمی کند

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۰
الف - بهزادپور


چای تلخ من امروز شکر می خواهد

سینه ی تنگ من از عشق خبر می خواهد

...

بعد یک عمر دویدن شده ام مانندِ

باغبانی که از دانه ثمر می خواهد

...

حال من حال کسی شد که در ویرانی

بعد هر زلزله یک ذره اثر می خواهد

...

منم آن کُنده ی بی حاصل یک جنگل سبز

که فقط ضربه ی سنگین تبر می خواهد

...

تو بسوزان دل من را به حریقِ آهی

چه کنم قلب من امروز شرر می خواهد


امین قنبری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۴
الف - بهزادپور


صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

سهراب سپهری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۱۸
الف - بهزادپور


دیگران را اگر از ما خبری نیست چه باک

نازنینا تو چرا بی خبر از ما شده ای


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۱
الف - بهزادپور


مدتی ست سردردهای گاه و بی گاه مرا آزار می دهد،

...

از وقتی که راز دلم را به تو گفتم،

چشمانم علاقه عجیبی به سنگ فرش های خیابان پیدا کرده،

مُدام با سر می روم توی دیوار.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۵۰
الف - بهزادپور


تو را به یک فنجــان چــای دعوت می کنم

دعوتم را بپـــذیر

دلم نگاهــت را می خواهد

هوس کرده ام چایم کنارت یخ کند


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۵
الف - بهزادپور


اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است
در دلم باشی و حاشا کنمت سنگین است

بعد هر بغض که شاعر بشوی می فهمی
هر کجای غزلم جا کنمت سنگین است

تلخ باشی و دم از واژه ی شیرین بزنی
پشت هر قافیه پیدا کنمت سنگین است

هی نخوابی و دلم شور دلت را بزند
او برانگیزد و پروا کنمت سنگین است

نکند فاش شود پیش کسی غربت ما
ترس از این قصه که رسوا کنمت سنگین است

نقش چشمان تو در قتل دلم مشهود است
شب به شب از سر دل وا کنمت سنگین است


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۴:۵۲
الف - بهزادپور


قاصدک!

شعر مرا از بَر کُن

برو آن گوشه باغ

سمتِ آن نرگس مَست

و بخوان در گوشش

و بگو باور کُن

یک نفر یاد تو را دمی از دل نَبَرد.

سهراب سپهری




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۲۰
الف - بهزادپور


تا که پابندت شوم از خویش می رانی مرا

دوست دارم همدمت باشم ولی سربار ، نه

سخت می گیری به من با اینهمه از دست تو

می شوم دلگیر شاید نازنین بیزار ، نه


پریناز جهانگیر عصر 

(بخشی از شعر)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۷
الف - بهزادپور


لبخند می زنی، بهار می شود؛

صدایم می کنی، نسیم می وزد؛

هر روز هفته تویی!

امروز هم "توشنبه" است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۰۲
الف - بهزادپور