من نرگس مستانه شدم، هیچ ندیدی
من گیسوی بی شانه شدم، هیچ ندیدی
آهوی تو با ناز خرامید به صحرا
دنبال تو بی خانه شدم، هیچ ندیدی
تا زلف گشودی دل ما رفت به تاراج
گیسوی تو را شانه شدم، هیچ ندیدی
هر بار که جوشید دلم در تب عشقت
چون باده ی میخانه شدم، هیچ ندیدی
آغوش غزالت به غزل باز شد اما
تا سوی غزلخانه شدم، هیچ ندیدی
من غرق دو چشمت شده بودم که ببینی
با موج تو دیوانه شدم، هیچ ندیدی.