گنه کارترین عاشق

گنه کارترین عاشق

------------------------------------------------
اشعار و نوشته های بی نام، دلسروده های حقیر می باشد،
شاید شعر نباشد، لیک، تراشه های روح و اشکِ رگ های بریده ایست که خون دارد، حس دارد، لمس می کند، صداقت دارد،
و ... عشق دارد.
------------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

بگو با آشوب دلم چه کنم!؟

وقتی سکوتت دل آشوبم می کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۲
الف - بهزادپور


به گمانم نگَهم دل به کسی بست که نیست
و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست

همه شهر به دلدادگی ام می خندند
که فلانی شده از چشم کسی مست، که نیست

"تو به من گفتی ازین عشق حذر کن"، آری
و تو گفتی که ره عشق تو سخت ست، که نیست

مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم
که دلم بندِ نفس های کسی هست که نیست

...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۹
الف - بهزادپور


با اینکه نیستی

نمی دانم

این روزها تو زیباتر شده ای

یا من عاشقتر؟!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۹
الف - بهزادپور


مَرهم زخم هایم،
 کُنجِ لبانِ توست.
بوسه نمی خواهم،
چیزی بگو!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۸
الف - بهزادپور


با دلم قهر نکن بی تو دلم می گیرد
"هستی" ام، بی تو همه هستی من می میرد

با دلم قهر نکن هرچه که خواهی آن کن
تو بزن بشکن و این سینه تو بی سامان کن

با دلم قهر نکن قهر تو عالم سوز است
بی تو حال دل من تلخ تر از دیروز است

با دلم قهر نکن من به تو عادت دارم
به خدا من به تو از پیش ارادت دارم

با دلم قهر نکن هستی من باش که هست
به خدا بی تو همه هستی من کوچک و پست

...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۸
الف - بهزادپور


ماه، شاید فرزند نداشته ی ماست.
زیبایی اش به تو رفته،
تنهایی اش به من.

شاهد بنی اسدی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۰۳:۱۵
الف - بهزادپور


در انتظارِ تو،

کاسه صبر که هیچ

صبرِ کاسه هم لبریز شد.

...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۱
الف - بهزادپور


تیر مژگانت دلم را خسته کرد
                      آتش چشمت مرا دلبسته کرد
آن نگاه پاک و چون دریای تو
                      این دل بشکسته را وابسته کرد
آن صفای خفته در چشمان تو
                       آتشی در جان این دلخسته کرد
رشته ای از مهر تو در دل فتاد
                             مرغ آزاد دلم پر بسته کرد
اختیاری من ندارم چون که او
                           دل برای مهر تو شایسته کرد
من ندانستم دلم کی شد اسیر
                 چون نگاهت دل خراب آهسته کرد
گر برانی از برت ما را چه باک
                     چرخ گردون این جفا پیوسته کرد

...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۲
الف - بهزادپور


با قلم می گویم:
ای همزاد، ای همراه
ای هم سرنوشت
هر دومان حیران بازی های دوران های زشت
شعرهایم را نوشتی
دست خوش
اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟

فریدون مشیری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۶
الف - بهزادپور


کاش میشد بروم
سازِ دل را امروز
پیش یک سازگر چیره سفارش بدهم،
و بگویم استاد
تاری از بهر دلم میخواهم،
هر صدایی بدهد،
هر چه باشد،
تنها
کوک دائم باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۵
الف - بهزادپور