کوی مهربانی تو

ای دوست

مرا بخاطر بسپار،

نسیم نوازشگری که لحظه ای در هوایت وزید،

و از کوی مهربانیت هیچ همراه نبرد،

جز دلتنگی.

بهانه

درد و دلتنگی بهانه نمی خواهد،

در این شب نومید،

سینه مالامال از حسرت و اندوه،

فقط کافی ست نباشی.

بیمار غم تو

 

از یاد تو برنداشتم دست هنوز

دل هست به یاد نرگست مست هنوز

 

گر حال مرا حبیب پُرسد گوئید

بیمار غمت را نفسی هست هنوز

شهریار

 

 ببینید (تصویر)

 

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

گُنه کارترین عاشق

عاشق اگر گُنه کار نبود، در دلش، حسرتِ وصال نبود

گُنه کار اگر عاشق نبود، در سرش آرزویی محال نبود

تکراری ترین تکرار

خسته ام از تکرار و روزمرگی،
دوست دارم تکراری ترین تکرار زندگی ام تو باشی.

دل گرفته ام

چه جای صحبتِ سال و مَه و بهار و خزان؟

که دل‌گرفته ام از روزگارِ دور از تو.

حسین منزوی

دوری تو

پائیز است، لیک

ز دوری تو بر یلدای موهایم برف باریده است.

یک روز

هر کس بشود عاشق، داغی به جگر دارد
این ماهیت عشق است، دردی هم اگر دارد

این ماهیت عشق است، فکرم شده چشمانت؟!
دست از سر من ای کاش، چشمان تو بردارد

در پیچ و خم موهات، صد جاده ی چالوس است
این پیچ و خم زیبا، این راه خطر دارد

فالی زدم این آمد: "گفتم غم تو دارم..."
از قصه ی ما حافظ، عمری ست خبر دارد

هر روز دعا کردم، تا قسمت هم باشیم
یک روز دعای من ... یک روز اثر دارد

احسان نصری

چشم هایم

من،

برای آن که

چیزی از خود به تو بفهمانم،

جز چشم هایم،

چیزی ندارم.

احمد شاملو