گنه کارترین عاشق

گنه کارترین عاشق

------------------------------------------------
اشعار و نوشته های بی نام، دلسروده های حقیر می باشد،
شاید شعر نباشد، لیک، تراشه های روح و اشکِ رگ های بریده ایست که خون دارد، حس دارد، لمس می کند، صداقت دارد،
و ... عشق دارد.
------------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب


همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۳۹
الف - بهزادپور


نکند دست کسی،
دست تو را لمس کند.

کاش این دلهره اینقدر
دل آزار نبود.

علیرضا آذر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۱۰
الف - بهزادپور


کاش می شد که تو را از دل خود پاک کنم
تک تک خاطره ها را به دلم خاک کنم

از تو بگریزم و یک نقطه شوم در دل شب
تا سحر از غم تو شکوه بر افلاک کنم

دگر از دوری تو اشک قلم گشته روان
رخصتی ده که غزل را ز تو نمناک کنم

بی تو من بر همه ثانیه ها مشکوکم
تو بیا چاره بر این خاطر شکاک کنم

من نمیترسم از این بی سر و سامانی دل
بهر تو سینه بر اندوه زمان چاک کنم

بی تو تنهایم و رسوایم و باید که خودم
عمق این فاجعه را یک تنه ادراک کنم

...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰
الف - بهزادپور


از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند،

خوشحال باش؛

 دنیای زنها کاملا متفاوت و مرموز است.

زن اگر سکوت کرد بدان سکوتش نشانه پایانِ توست.

هوشنگ ابتهاج


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۰۰
الف - بهزادپور


وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد،

بیش‌تر تنهاست.

چون نمی‌تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.

و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می‌کند،

 تنهایی تو کامل می‌شود.

عباس معروفی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۲
الف - بهزادپور


تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبیِ دلبندش را

مثل آن خواب، بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را

قلبِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را:

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را

کاظم بهمنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۰۰
الف - بهزادپور


من و تو،

دست در دستِ هم،

شاد و سرمست،

مقصد؟

دورترین دوردست.

...

بهار آمده؟!

...

خوابم می شکند،

دل آشوبم،

پاییز در راه است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۰۷
الف - بهزادپور


شبیه برگ درختانِ گیج پاییزم
اگر اشاره کنی بی اراده می ریزم

به من نگاه کن و گریه کن، غم انگیزم
از انتظار و سکوت و شکست لبریزم

طاهره ندایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۸
الف - بهزادپور



دلتنگی هست،

حسرت هست،

غم هست،

پاییز  هم که در راهست،

من و این همه میهمان ناخوانده!

آمده اند تا من تنها نباشم،

پس تو کی میایی؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۰۱
الف - بهزادپور


شبی در شب ترین شب ها، تو ماهم می شوی آیا؟

تو تسلیم تماشای نگاهم می شوی آیا؟


شبیه یک پرنده، خیس از باران که می آیم

تو با دستان پر مهرت، پناهم می شوی آیا؟


پس از طی کردن فرسنگ ها راهی که می دانی

کنار خستگی ها، تکیه گاهم می شوی آیا؟


شناکردن میان خاک ها را من بلد هستم

تو اقیانوس موج، آماج راهم می شوی آیا؟


نگاه ناشیانه، من به هستی داشتم عُمری

تو تصحیح تمام اشتباهم می شوی آیا ؟


اگر بی روز و بی تقویم ماندم من

به وصل فصل هایت، سال و ماهم می شوی آیا؟


برای دوستم داری گواهت بوده ام عمری

برای دوستت دارم گواهم می شوی آیا؟

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۰
الف - بهزادپور