حبابِ دل
سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ
نمی دونم از کجا شروع کنم قصه تلخ سادگی مو
نمی دونم چرا قسمت می کنم روزهای خوب زندگی مو
چرا تو اول قصه همه دوسم میدارن
وسط قصه میشه سربسر من میذارن
تا می خواد قصه تموم شه همه تنهام میذارن
می تونم مثل همه دو رنگ باشم دل نبازم
می تون مث همه ی عشق بادی بسازم
تا با یک نیش زبون بترکه و خراب بشه
تا بیان جمعش کنن حباب دل سراب بشه
می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی
می تونم درست کنم ترس دل و دلواپسی
می تونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم
می تونم پشت دلا قایم بشم کمین کنم
ولی با این همه حرفا باز منم مثل اونام
ی دروغگو می شم و همیشه ورد زبونام
ی نفر پیدا بشه به من بگه چیکار کنم
با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم
من باید از چی بفهمم چه کسی دوسم داره؟!
توی دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره؟!
محسن یاحقی
۹۵/۰۸/۱۱